اگر زندگی خوبی دارم، پس چرا افسردهام؟ + نمونههایی از علل افسردگی
اگر از افسردگی رنج میبرید یا به طور ناگهانی غم و اندوهی را تجربه میکنید ولی علت آن را نمیدانید، احتمالا تعجب میکنید که چرا این اتفاق میافتد. حقیقتش را بخواهید چند احتمال برای آن وجود دارد و شما تنها نیستید!
در ژانویه سال ۲۰۲۰، بیش از ۲۶۴ میلیون نفر مبتلا به افسردگی تشخیص داده شدند و این موضوع عامل اصلی ناتوانی در سراسر جهان است.
قرار است در این مطلب به این سوال پاسخ دهم که اگر زندگیام خوب و خوش است، چرا افسردهام؟ من در مورد چیستی افسردگی و برخی از علل افسردگی صحبت میکنم و باهم راهحلهایی را مرور میکنیم که در صورت لزوم میتوانید روی آنها حساب کنید.
ممکن است چیزی که در ادامه میگویم را خودتان تجربه کرده یا در اطرافیان دیده باشید.. چرخ زندگی به بهترین شکل میچرخد، از نظر مالی مشکلی نیست، خانوادهی بسیار خوبی دارید، در محلهای زیبا زندگی میکنید، زندگی بسیار ماجرایی و هیجانانگیزی دارید و در یک کلام، زندگی شما بهتر از این نمیشود. امـــــا، هیچکدام از این موارد باعث نمیشوند افسردگی با شما کاری نداشته باشد!
با توجه به اینکه مشغول خواندن این مطلب هستید، به احتمال زیاد میتوانید هر چه زودتر مشکل را شناسایی کنید و حمایت شوید. این میتواند تفاوت بزرگی در مبارزهی شما با افسردگی ایجاد کند. شما مجبور نیستید تا آخر عمر با افسردگی زندگی کنید! برخلاف اثرات مخرب افسردگی، با درمان و حمایت صحیح، یکی از «قابل درمان»ترین اختلالات سلامت روان است و میتوانید بر آن غلبه کنید.
افسردگی چیست؟
افسردگی یک اختلال خلقی است که با احساس غم، گناه، بیارزشی، ناامیدی، زودرنجی و در بدترین حالت یاس و خودکشی مشخص میشود. افسردگی از نظر بالینی به چند دسته تقسیم میشود که دو دسته از رایجترین آنها عبارتند از: افسردگی اساسی و دیستیمیا.
بر اساس DSM 5، راهنمای تشخیصی و آماری اختلالهای روانی، اگر فرد در یک دورهی دو هفتهای ۵ مورد یا بیشتر از معیارهای زیر را تجربه کند، در دستهی «افسردگی اساسی» طبقهبندی میشود و باید شامل از دست دادن علاقه و خلق و خوی افسرده در اکثر اوقات باشد.
این معیارها عبارتند از:
- از دست دادن لذت و علاقه
- احساس غم و اندوه شدید و خلق افسرده در اکثر اوقات روز، تقریبا هر روز
- مشکل در خوابیدن یا اختلال در خواب
- تغییر در اشتها (افزایش یا کاهش اشتها) و ۵٪ تغییر در وزن بدن
- تمرکز ضعیف
- تنش و بی قراری روانی یا پایین آمدن سرعت
- خستگی مفرط
- احساس گناه یا بیارزشی
- افکار مداوم مرگ، مردن و خودکشی
«دیستیمیا» یک حالت افسردگی مزمن و مداوم برای یک دورهی دو ساله است که در آن فرد بیشتر روزها احساس غم و اندوه میکند. حداقل دو مورد از علائم زیر را شامل میشود:
- کماشتهایی یا پرخوری
- بیخوابی یا بیش از حد معمول خوابیدن
- انرژی کم یا خستگی
- عزت نفس پایین
- تمرکز ضعیف
- احساس ناامیدی
علائم دیستیمیا میتوانند با علائم افسردگی اساسی همزمان باشند.
علل افسردگی
افسردگی به چند دلیل اتفاق میافتد که در اینجا آنها را به سه دسته تقسیم میکنیم: بیولوژیکی، محیط پیرامون و موقعیت. همچنین افسردگی در افراد حساس و کسانی که بیش از حد فکر میکنند و در افکارشان گیر میکنند (که اغلب منفی هستند) نیز رخ میدهد.
علل بیولوژیکی افسردگی به این بستگی دارد که بدن چگونه ناقلهای عصبی را که بر خلق و خوی شما تاثیر دارند، تولید میکند؛ مثل سروتونین، نوراپی نفرین و دوپامین. برخی از افراد ممکن است بیولوژیکی مستعد افسردگی باشند و هیچوقت علائم قابل توجهی را تجربه نکنند، اما هنگامی که با یک موقعیت چالش برانگیز زندگی مثل فقدان یا ناامیدی مواجه میشوند، میتواند باعث شود در احساسات شدید غم، ترس و اندوه سقوط کنند.
افسردگی ناشی از محیط بیشتر مربوط به خانواده، محیط خانه و کسانیست که با آنها بزرگ شدهاید. صرف نظر از استعداد بیولوژیکی، شخص میتواند با مشاهدهی اطرافیان یاد بگیرد که چگونه با چالشهای زندگی کنار بیاید. به ویژه بزرگسالان، الگوی کودکان هستند و احتمالا به روشی مشابه با زندگی سر و کله میزنند!
افسردگی موقعیتی، میتواند بیشتر به عنوان یک رابطهی علت و معلولی دیده شود. زمانی که با چالش یا تغییر خاصی در زندگی روبهرو میشوید، مثل از دست دادن شغل، جابهجایی جغرافیایی یا استرس خانوادگی و مالی، این شرایط میتواند باعث شود که شما در یک افسردگی موقت یا طولانی مدت قرار بگیرید.
در برخی موارد افسردگی میتواند ترکیبی از تمام موارد بالا باشد.
نمونههایی از علل افسردگی
در زیر چند نمونه از موقعیتهایی که ممکن است منجر به تجربهی طولانی مدت افسردگی شوند، آورده شده است.
ماتم و سوگ
از دست دادن یکی از عزیزان، به خصوص زمانی که ناگهانی و دردناک باشد، میتواند باعث ایجاد احساسات شدید فقدان و ناراحتی شود. این شامل مرگ حیوانات خانگی هم میشود.
مشکل یا تشخیص پزشکی
تشخیص یک مشکل پزشکی، به خصوص اگر مزمن و پیشرونده باشد، بسیار شبیه هر فقدان و آسیب دیگریست که ممکن است تجربه کنید. این تداعیکنندهی از دست رفتن زندگی که داشتهاید است. اغلب اوقات نیاز است که تغییراتی در زندگی فرد ایجاد شود که به او اجازه نمیدهد سبک زندگی قبلی خود که از آن لذت میبرد را پیش بگیرد.
احساس شکست یا کمبود
همانطور که اشاره کردم، افرادی که افسردگی را تجربه میکنند بسیار حساس هستند و از خود انتقاد میکنند. ممکن است ترفیع شغلی نگیرید یا آنطور که تصور میکردید پیشرفت نکنید، اما این بدان معنا نیست که به روش دیگری هم پیشرفت نمیکنید.
تغییر ناگهانی زندگی
تغییرات، حتی تغییرات خوب و مورد استقبال، سخت هستند. گاهی اوقات این تغییرات میتوانند بر نقش و موقعیت شما در جامعه تاثیر بگذارند. مثل ازدواج یا پدر و مادر شدن که هر دو تغییرات شگفتانگیزی هستند اما در عین حال پر از چالشها و نقشهای اجتماعی جدید.
احساس به دام افتادن
اینکه در زندگی گزینههای زیادی پیش روی ما باشد هم خوب است و هم بد! هرچه گزینههای بیشتری داشته باشیم، کمتر خوشحال میشویم و هرچه بیشتر مضطرب شویم، میخواهیم و نیاز داریم که تصمیم درست را بگیریم. با این حال از طرف دیگر این ایده که شما هیچ گزینهی دیگری ندارید هم میتواند منجر به این احساس شود که شما در دام افتادهاید.
خستگی و فرسودگی
استرس شغلی، کار بیش از حد و دستمزد کم، یا عدم رضایت در کارتان میتواند منجر به افسردگی شود. این ممکن است با احساس به دام افتادن و اینکه گزینههای زیادی در زندگی و کار ندارید، همزمان باشد.
بیشتر بخوانید: رابطه افسردگی و خستگی؛ چگونه این دور باطل را تمام کنیم؟
اگر به افسردگی دچار شدید، چه کاری میتوانید انجام دهید؟
گاهی اوقات ممکن است احساس کنید که بدون دلیل دچار افسردگی شدهاید و همانطور که گفتیم این در مورد بسیاری از افراد که افسردگی بیولوژیکی دارند صادق است. اما باید بدانید که افسردگی یا اضطراب یک مکانیسم دفاعی است. پس اگر آنها را تجربه میکنید به این معنی است که چیزی در زندگی شما وجود دارد که ۱۰۰٪ با شخصیت شما و جایی که زندگی خود را در آن پیش میبرید، مطابقت ندارد؛ به معنای دیگر «یک جای کار میلنگد!»
پس وقت آن است که یک قدم به عقب بردارید و چند چیز را دوباره ارزیابی کنید. البته فکر نکنید میتوانید به یکباره معجزه کنید و همه چیز را تغییر دهید؛ نه دوست من! اما ممکن است بتوانید تغییرات کوچکی ایجاد کنید تا به شما کمک کند کنترل بیشتری بر زندگی خود و مسیری که در آن قرار دارید، داشته باشید.
۱- تراپی را در نظر بگیرید
تراپی و درمان به شما کمک میکند تا در مورد آنچه در زندگیتان اتفاق میافتد و جایی که ممکن است بتوانید تغییراتی ایجاد کنید، فکر کنید. روانکار به شما کمک و از شما حمایت میکند که این تغییرات را ایجاد کنید. همچنین میتواند فرصتی باشد برای تشخیص اینکه چه چیزی در زندگی شما باعث افسردگی میشود.
۲- حمایتهای گروهی
پردازش آسیب و درد از طریق تجربههای گروهی روشی قدرتمند برای برقراری ارتباط با خود و دیگرانیست که ممکن است با چالشهای مشابهی روبهرو باشند. علاوه بر این شما متوجه میشوید که تنها نیستید و نه تنها از طرف متخصصان، بلکه از طرف افراد دیگر هم پیشتیبانی میشوید و این ارزشمند است.
۳- خود ارزیابی
خود ارزیابی به این معناست که موقعیت خود را در زندگی ارزیابی کنید. این کار میتواند در ارتباط با اهداف زندگی، روابط و مسیری که در آن قرار دارید باشد. شاید زمان تغییر رسیده است؛ که البته میتواند ترسناک به نظر برسد. استفاده از این نوع اطلاعات در درمان هم میتواند بسیار ارزشمند و کمککننده باشد.
۴- کمی استراحت کنید
استراحت کردن و مرخصی گرفتن میتواند از بسیاری جهات مفید باشد. اگر خسته و فرسوده شدهاید، به شما زمان بیشتری برای مراقبت از خود میدهد و میتوانید استراحت کنید. علاوه بر این میتوانید زمان بیشتری برای درمان، کارهای گروهی و خودارزیابی که در بالا توضیح دادم، داشته باشید.
۵- بیحوصله شدهاید؟
گاهی اوقات زمانی که ما انگیزه نداریم یا در شغلی کار میکنیم که برای آن صلاحیت بیش از حد داریم، ممکن است احساس کنیم که تواناییهای ما کوچک شمرده شدهاند و از آنها استفاده نمیکنیم. این خوشبختانه میتواند در یک خودارزیابی ظاهر شود و میتواند نشاندهندهی نیاز به ایجاد تغییر در زندگی کاری شما باشد.
بیشتر بخوانید: بایدها و نبایدهای رژیم غذایی برای کاهش افسردگی
افسردگی و خودکشی
افسردگی یک اختلال جدی سلامت روان است.
۳۰ تا ۷۰ درصد از مرگهای ناشی از خودکشی به افسردگی اساسی یا اختلال دوقطبی نسبت داده میشوند.
اگر شما یا افراد نزدیکتان افسردگی دارید و افکاری در مورد مرگ و خودکشی به زبان میآورید، از فردی متخصص یا مشاور سلامت روان کمک بگیرید. با تراپی و دارو، درمان افسردگی ۸۰ تا ۹۰ درصد موفقیتآمیز خواهد بود. باز هم میگویم.. شما قرار نیست تا آخر عمرتان با افسردگی زندگی کنید. کافیست درمان لازم را دریافت کنید و صفحهی جدیدی از زندگی را ورق بزنید.
کلام آخر
افسردگی یک اختلال خلقی است که با احساس غم و اندوه برای مدتی طولانی مشخص میشود. بسیاری از افراد در طول زندگی درجات مختلف افسردگی را تجربه میکنند. اگر متوجه شدید که آنچه تجربه میکنید شبیه مواردیست که در طول این مقاله توضیح دادم، بدانید که میتوانید آنها را تغییر دهید. این حق شماست که زندگی بدون افسردگی داشته باشید. اول از همه خودتان به خودتان کمک کنید و از جا بلند شوید. مطمئن باشید که با دریافت کمک، حمایت و درمان میتوانید دیو سیاه افسردگی را شکست دهید.
0 دیدگاه