ورود به جانویس

چگونه کمی بیشتر به خودمان احترام بگذاریم؟ (بدون صدمه زدن به دیگران)

چگونه کمی بیشتر به خودمان احترام بگذاریم؟
چگونه کمی بیشتر به خودمان احترام بگذاریم؟

خیلی از مردم می‌خواهند مورد احترام و قدردانی قرار بگیرند و دوست داشته شوند، اما حتی به خودشان هم احترام نمی‌گذارند. در عوض با خود بدرفتاری می‌کنند، نیازهای دیگران را در اولویت قرار می‌دهند و وقتی دیگران هم همین کار را می‌کنند، متعجب می‌شوند.

حقیقت تلخ این است که این ما هستیم که به دیگران یاد می‌دهیم چگونه با ما رفتار کنند. با چی؟ با نشان دادن اینکه چگونه با خودمان رفتار می‌کنیم!

اگر همیشه به هر چیزی که دوستان، خانواده یا همکاران‌تان می‌خواهند بله بگویید و مدام نیازهای خود را قربانی کنید، آن‌ها به آن عادت می‌کنند. و با گذشت زمان، آن‌ها از شما انتظار دارند که نیازهای خود را فدای نیازهای آن‌ها کنید.

بیشتر ما خود را موظف می‌دانیم که مردم را خشنود کنیم، چراکه فکر می‌کنیم اولویت دادن به نیازهای خودمان بی‌ادبانه و خودخواهانه است. اما اگر همیشه از خود غافل شوید، در نهایت ناراضی و بی‌انرژی خواهید بود، زیرا برای کارهای دلخواه‌تان که قلب شما را روشن می‌کنند هیچ وقتی ندارید.

خوشبختانه ما می‌توانیم از خودمان مراقبت کنیم و مهم‌تر از آن، به خودمان احترام بگذاریم بدون اینکه بدجنس به نظر برسیم!


کمال‌گرایی را کنار بگذارید. شما سزاوار محبت و عشق هستید، صرف نظر از اینکه چه کاری انجام می‌دهید.

یکی از بزرگ‌ترین تصورات غلط ما این است که ما باید عشق، احترام و قدردانی را «به دست آوریم». اما حقیقت این است که شما بدون توجه به آن‌چه که «انجام می‌دهید» یا «به دست می‌آورید» لایق عشق و احترام هستید.

برای اینکه شایسته‌ی احترام باشید، نیازی به اثبات چیزی ندارید.

این واقعیت که شما انسانی با خواسته‌ها، نیازها و اهداف خاص خودتان هستید کافی‌ست تا اطرافیان به شما احترام بگذارند. اما مهم‌تر از همه، این همان دلیلی‌ست که شما باید به خودتان احترام بگذارید.

برای دوست داشته شدن یا قدردانی شدن، نیازی به «اصلاح و بهبود خودتان» ندارید. کمال‌گرایی یک توهم است، زیرا هیچ چیز «کامل» نیست و مطمئنا نیازی به دنبال کردن انتظارات غیرواقعی ندارید تا احساس ارزشمندی کنید.

بیشتر بخوانید: «چگونه تحت هر شرایطی خود را دوست داشته باشیم؟»


اگر با بهترین دوست‌تان صحبت می‌کردید چه؟

بیشتر اوقات به دلیل اشتباهات کوچک خودمان را می‌کوبیم، اما سعی می‌کنیم کسانی را که دوست‌شان داریم تشویق کنیم؛ فرقی نمی‌کند کارشان درست باشد یا نادرست. برای ما سخت است که از خودمان دفاع کنیم، در عین حال دفاع از دوستانی که واقعا به آن‌ها اهمیت می‌دهیم آسان است.

تصور کنید: یکی از بهترین دوستان‌تان با شما تماس می‌گیرد تا به شما بگوید که پارتنر یا رئیس‌ش با او بدرفتاری می‌کند. او احساس بدبختی می‌کند و این احساس را دارد که از او سواستفاده شده است.

اگر به او اهمیت بدهید قطعا می‌گویید که ساکت نماند و برای خودش قدمی جلو بگذارد. می‌گویید که یک گفت‌وگوی جدی داشته باشد و به شریک زندگی‌اش یا رئیس‌ش بگوید که چه احساسی دارد و دوست دارد چه چیزی تغییر کند. و اگر حاضر نیستند آن‌چه که می‌خواهد را به او بدهند، از آن‌ها دست بکشد.

تشویق دوستان‌مان به اینکه برای خود ارزش قائل باشند اغلب آسان به نظر می‌رسد، چراکه برای ما اهمیت بسیار زیادی دارند.

این دقیقا همان رفتاری‌ست که باید با خودمان داشته باشیم.

دفعه‌ی بعد که در موقعیت چالش‌برانگیزی قرار گرفتید و احساس کردید کسی با شما بد رفتاری می‌کند، تصور کنید با بهترین دوست‌تان چنین رفتاری می‌شود. به او چه می‌گفتید؟ همان را به خودتان بگویید و به توصیه‌هایتان گوش دهید.

بیشتر اوقات، شما دقیقا می‌دانید که چه کاری باید انجام دهید. فقط از انجام آن می‌ترسید، چراکه نگران این هستید که دیگران چه می‌گویند یا چه فکری می‌کنند. اما، حقیقت این است که شما تنها کسی هستید که باید با عواقب سکوت خود زندگی کنید.


به این صورت است که شما عزت‌نفس حقیقی را می‌سازید

گاهی اوقات، زندگی می‌تواند واقعا ساده باشد، اگر فقط اجازه دهیم. این حقیقت در مورد احترام گذاشتن به خودمان هم صدق می‌کند: اگر می‌خواهی به خودت احترام بگذاری، کاری را که گفتی انجام بده.

به همین راحتی است.

اگر می‌گویید هر روز می‌نویسید، این کار را انجام دهید. حتی اگر فقط برای ۱۰ دقیقه باشد.

اگر می گویید هر روز ورزش می‌کنید، این کار را انجام دهید.

اگر می گویید تا ۴۰ سالگی میلیونر می‌شوید، برای رسیدن به آن هر کاری که لازم است انجام دهید.

اگر می‌گویید که همسرتان را دوست دارید و او بالاترین اولویت شماست، به او نشان دهید.

کاری را که گفتید انجام دهید.

با به تعویق انداختن، فقط به خود (و بقیه‌ی جهان) نشان می‌دهید که قادر به انجام کاری که گفته‌اید قرار است انجام دهید، نیستید. و این احساس وحشتناکی‌ست، زیرا باعث می‌شود به مرور شجاعت و استقامت خود را از دست بدهید.

با تکرار مکرر این چرخه، ناخودآگاه به خود می‌آموزید فردی هستید که قادر به پایبندی به وعده‌های خود نیست. در نتیجه، به خودتان شک می‌کنید، به خودتان باور ندارید و در نهایت دیگر به خودتان احترام نمی‌گذارید. و در پایان روز، شما فقط زندگی خود را بسیار سخت‌تر می کنید.

تحقیقات ثابت می‌کند کسانی که انضباط شخصی دارند، شادتر از افرادی هستند که نظم و انضباط ندارند. به این دلیل که نظم و انضباط به شما کمک می‌کند تا به اهداف خود برسید و در نتیجه زندگی مورد نظر خود را بسازید. بدون نظم و انضباط، احساس ناامیدی می‌کنید، انگیزه ندارید و دیگران را سرزنش می‌کنید.

کاری که گفته‌اید را انجام دهید. حتی اگر فقط یک عادت کوچک مثل ۱۰ دقیقه نوشتن روزانه یا ارسال یک پیام بامزه برای کسی که به او اهمیت می‌دهید باشد.

نکته: اگر پایبند بودن به وعده‌هایتان برای‌تان سخت است سعی کنید آن را اول صبح انجام دهید. اگر می‌خواهید هر روز ۱۰ دقیقه بنویسید، کمی زودتر از خواب بلند شوید و قبل از هر کاری این کار را انجام دهید. همین امر در مورد ورزش کردن یا هر عادت دیگری که می خواهید عملی کنید نیز صدق می‌کند.

هر چه زودتر آن را از سر راه خود بردارید تا خطر انجام ندادن آن را به حداقل برسانید.


اجازه ندهید احساسات‌تان فرمان زندگی را به دست بگیرند

احساسات ما زندگی‌مان را کنترل می‌کنند.

آن‌ها مسئول برخی از شگفت‌انگیزترین لحظاتی هستند که ما تا به حال تجربه کرده‌ایم؛ با این حال، همچنین می‌توانند مسئول بزرگ‌ترین اشتباهات ما هم باشند.

یک میانبر برای داشتن یک زندگی خوب، کنترل احساسات است.

اگر بتوانید احساسات‌تان را از افکار و رفتار خود جدا کنید، در نهایت یک زندگی ساده، شاد و خوب خواهید ساخت.

میدانم الان به چی فکر می‌کنید: «گفتنش راحت‌تر از انجامش است! چگونه می‌توانم احساساتم را کنترل کنم وقتی در محاصره‌ی احمق‌هایی هستم که هر روز مرا عصبانی می‌کنند؟»

حق با شماست. کنترل احساسات به حرف آسان است. با این حال، می‌توانید آن را یاد بگیرید.

ساده‌ترین راه برای شروع، بیرون ریختن افکار و احساسات خود بر روی کاغذ است. به طور خلاصه: شروع به ژورنال نویسی کنید. اگر به راحتی تحریک، کمی ناامید، خسته و گیج می شوید، روزهای خود را با نوشتن هر چیزی که به ذهن‌تان می‌رسد شروع کنید.

یک تکه کاغذ، یک دفترچه یادداشت خالی بردارید یا یک دفتر مخصوص ژورنال بخرید تا شما را راهنمایی کند. بعد، به کشف دلایل واقعی در پشت واکنش‌های احساسی خود عادت کنید. هر زمان که احساس می‌کنیم توسط یک فرد خاص یا رفتار او تحریک می‌شویم، عمدتا یک حقیقت اساسی وجود دارد که چرا چنین احساسی داریم. و بیشتر اوقات، این دلیل عمیقا در درون خود ما ریشه دارد و ارتباط بسیار کمی با طرف مقابل دارد.

اگر بخاطر لباس و پوشش کسی اذیت می‌شوید، به ندرت به آن لباس مربوط می‌شود، بلکه مرتبط به چیزی‌ست که در اعماق درون‌تان احساس می‌کنید.

شاید آن لباس شما را به یاد کسی می‌اندازد که نمی‌خواهید آن را به یاد بیاورید. شاید علاقه دارید چیزی شبیه به آن بپوشید، اما جرأت نمی‌کنید زیرا از آنچه ممکن است دوستان یا خانواده‌تان فکر کنند یا بگویند می‌ترسید. یا فکر می‌کنید برای پوشیدن آن خوش فرم نیستید. شاید هم نمی‌توانید از عهده‌ی هزینه‌ی آن برآیید.

بررسی احساسات خود و صددرصد صادق بودن در مورد معنای آن‌ها آسان نیست. گاهی اوقات حتی دردناک است. با این حال، این قوی‌ترین کاتالیزور برای رشد شخصی شما است و به شما کمک می‌کند تا از نیازها و ترس‌های خود آگاه شوید.


حرف آخر

احترام گذاشتن و مراقبت از خود، از ارکان اساسی برای داشتن یک زندگی خوب است. شما با نشان دادن اینکه چگونه با خودتان رفتار می‌کنید، به ما می‌آموزید که می‌خواهید چگونه با شما رفتار شود. اگر به مرزها، اهداف و علایق خود احترام نگذارید، هیچ کس دیگر هم این کار را نخواهد کرد.

پس برای خودتان قدم بردارید. نیازهایتان را فریاد بزنید. به دیگران عشق بدهید اما انتظار «دریافت کردن» هم داشته باشید، چراکه لیاقت آن را دارید.

حانیه خانی

من حانیه خانی هستم. خواندن و نوشتن در زندگی‌ام نقش پررنگی دارند. اگر در این مسیر به یک سوال از ذهن‌تان پاسخ دهم برای من کافی‌ست..

0 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

دسته‌بندی‌ها