تاثیر فضای اطراف بر تفکر ما؛ چگونه میز شما به فکر کردنتان کمک میکند؟
از زمان شروع بیماری کرونا، همهی ما به نوعی شاهد تغییرات ریز و درشت در زندگیمان بودهایم. این تغییرات به محل کارمان هم سرایت و همه چیز را زیر و رو کردهاند! کدام تغییرات؟ برای مثال بسیاری از افراد مجبور به دورکاری شدند و بساط کار کردن خود را به گوشهی اتاق منتقل کردند.
موضوعی که میخواهیم در این مقاله به آن بپردازیم این است که این افراد به دو دسته تقسیم شدهاند: یا دورکاری را دوست دارند و یا از آن متنفرند. دقیقا یک شکاف بزرگ بین این دو دسته وجود دارد و تجربهی هر کدام زمین تا آسمان با دیگری متفاوت است.
نظرسنجی اخیر نیویورک تایمز نشان داد که ۳۱٪ از مردم دوست دارند به طور دائمی در خانه بمانند. در حالی که ۴۵٪ از آنها میخواهند به صورت تمام وقت به دفتر کارشان برگردند. (بقیه ترکیبی از این دو هستند.)
سوال اینجاست.. چرا مردم چنین تجربیات کاملا متفاوتی دارند؟ متغیرهای زیادی در اینجا وجود دارند. برای مثال اینکه شما در خانه بچه داشته باشید یا تعداد اتاقهای خانه کم باشد، تفاوت ایجاد میکند.
یک احتمال جالب دیگر هم وجود دارد: شاید به این دلیل باشد که مغز ما تفکرات خود را به محیط، برون سپاری میکند. اگر کار کردن در خانه را ترجیح میدهید، ممکن است به این دلیل باشد که شما توانستهاید محیط شناختی بهتری را نسبت به محل کار ایجاد کنید. اگر هم که دوست دارید سریعتر به محل کار برگردید، احتمالا متوجه شدهاید که خانه فضایی وحشتناک برای فکر کردن شماست.
در کتاب جدید آنی مورفی پل، در مورد زمینهای که به عنوان «شناخت موقعیت» شناخته میشود صحبت میکند. اینکه چگونه از اشیاء و ساختمانهای اطرافمان به عنوان ابزار فکر کردن استفاده کنیم.
محیط اطرافمان به ما کمک میکند تا فکر کنیم
اگر تا به حال مجبور شدهاید روی پروژهای واقعا پیچیده کار کنید، به احتمال زیاد برای کمک به خودتان محیط فیزیکی اطرافتان را تغییر دادهاید. شاید مدارک زیادی را روی میز خود تلنبار کردهاید تا بتوانید به راحتی به آنها نگاه کنید. شاید هم یک تخته سفید کنار دستتان گذاشتهاید تا ایدهها را روی آن پیاده کنید.
در هر صورت شما فضای خود را برای فعال کردن تفکر پیچیده سازماندهی میکنید. هر سند، هر یادداشت یا هر کتاب مانند یک محرک ذهنی یا یک ذخیره سازی کوچک از حافظهی مصنوعی عمل میکند. آنها به شما کمک میکنند اطلاعات بیشتری در ذهن خود نگهدارید؛ زیرا ذهن شما دیگر فقط مغزتان نیست؛ شامل اسناد، میز و یادداشتهایتان هم میشود. این حمایتهای بیرونی شما را از نظر ذهنی بسیار قدرتمندتر از زمانی میکند که تنها و بدون کمک نشستهاید و چانهی خود را مثل متفکرین نوازش میکنید! محیط خوب، شما را باهوشتر میکند.
همانطور که محیطی بد کارایی شما را پایین میآورد و باعث ناراحتی و عصبانیت شما میشود. فرض کنید میخواهید یک پروژهی پیچیده را روی یک میز کوچک انجام دهید. طبیعتا در این وضعیت سختتر است که واضح فکر کنیم. فضای اطراف شما، شناخت شما را مختل میکند.
موضوع این است که..
اینکه بتوانید محیط خود را کنترل کنید یک معاملهی بسیار بزرگ است
از آنجا که محیط فیزیکی اطراف ما اهمیت دارد، توانایی ما در کنترل کردن آنها هم مهم است تا آن را دقیقا همانطور که ترجیح میدهیم تنظیم کنیم.
در کتاب پل، از آزمایش جذابی توسط دو روانشناس به نام کریگ نایت و الکس هاسلام گزارش میدهد. این دو نفر به ۱۵۹ داوطلب وظایفی دادند تا در چهار موقعیت مختلف اجرا کنند. گروه اول در یک دفتر کوچک و بدون سروصدا کار میکردند. گروه دوم در یک دفتر که با پوستر و گیاه تزئین شده بود شروع به کار کردند. گروه سوم میتوانستند اتاق را هر طور که دوست داشتند مرتب کنند. و در آخر، گروه چهارم شرایط گمراه کنندهای داشتند: به آنها اجازه داده شد که اتاق را مطابق میل خود سازماندهی کنند؛ اما مجددا بدون رضایت یا مشورت با آنها همه چیز تغییر میکرد، درست در مقابل چشمشان!
نتیجه چی شد؟ افرادی که میتوانستند همه چیز را خودشان کنترل کنند، بهترین عملکرد را داشتند.
شرکتکنندگان گروه اول در انجام وظایف خود کمتر تلاش میکردند. آنها بیرمق و کمتحرک بودند. گروه چهارم نیز بهرهوری متوسطی داشتند. علاوه بر این بسیار ناراضی هم بودند. یکی از شرکتکنندگان اعتراف کرد که دوست داشته یک مشت حوالهی آنها کند! او توضیح داد که چه حسی داشته که دفترش مطابق میل شخص دیگری چیده میشود. شرکتکنندگان گروه دوم بیشتر کار میکردند و بهرهوری بیشتری داشتند. اما شرکتکنندگان گروه سوم بهترین عملکرد را داشتند. آنها در آن جا ۳۰٪ بیشتر از گروه اول و حدود ۱۵٪ بیشتر از گروه دوم کار کردند.
بنابراین اینکه بتوانید فضای کاری خود را سازماندهی کنید، تقریبا یک سوم بیشتر از زمانی که نمیتوانید، شما را فعال و پرکار میکند. این پیشرفت بزرگیست. (میتوانید تحقیق اصلی را از اینجا مطالعه کنید.)
با این توصیف وقتی به این فکر کنید که محیط ما چگونه بر شناخت ما تاثیر میگذارد، شاید دلیل واکنش مختلف افراد نسبت به دورکاری هم مشخص شود.
پس وقتی کارمندان در زمان کرونا به خانه رفتند دو تجربهی متفاوت داشتند…
برای برخی از آنها، کار در خانه به معنای فضای کاری بهتر، کنترل بیشتر و تفکر واضحتر است
اگر کنترل بسیار کمی بر محل کار خود داشتید، رفتن به خانه ممکن است بهترین اتفاق بوده باشد. شما میتوانید فضا را به دلخواه خود تزئین کنید و فایلها یا تجهیزات را به نحوی که دوست دارید مرتب کنید.
در سال گذشته مصاحبههای زیادی با افراد دورکار صورت گرفته که در گوشهای از خانه کار میکردند. برای مثال یک مدیر محصولات در زیرزمین خانهاش و یک برنامه نویس در گوشهی اتاق خوابش مشغول به کار بودهاند. اما با وجود اینکه فضای کاری آنها کوچک بود، موقعیت جدید خود را دوست داشتند. آنها کنترل بسیار بیشتری روی فضای کاری خود داشتند و بر این عقیده بودند که بالاخره میتوانند به وضوح فکر کنند.
اما…
برای بقیه، دور کاری به معنای حواسپرتی بیشتر، فضای بدتر، کنترل کمتر و همچنین تفکر بیکیفیت بود
خانه یا آپارتمان آنها بسیار کوچک بود یا فرزند خردسالی در خانه داشتند. پس برای این افراد محیط شناختی بسیار بدتر از دفاتر قبلی آنها بود. جملهی «من اصلا نمیتوانم در اینجا فکر کنم» ورد زبانشان بود و بیصبرانه منتظر برگشت به محل کارشان بودند.
از طرفی دورکاری باعث ایجاد تداخل در تفکر آنها شده بود. آنها قبلا رفت و آمد بیشتری داشتند و این نوعی ورزش برایشان بود. همچنین از آفتاب بیشتری لذت میبردند و زمانی را به تنهایی میگذراندند. همهی این موارد تفکر آنان را تحریک میکرده است.
پس این را میتوان به عنوان یکی از درسهای همهگیری کرونا در نظر گرفت:
این به ما نشان داد که بدن ما، فضای اطراف ما و تفکر ما چقدر عمیقا در هم تنیده شدهاند! اگر باهوش باشیم، این درسها را بدون توجه به جایی که کار میکنیم پیش میبریم.
حالا شما بگویید.. اگر تجربهی دورکاری دارید، جزو کدام دستهاید؟
0 دیدگاه