حانیه خانی در
زندگی
مثبتگرایی سمی در برابر مثبتگرایی حقیقی؛ کدام یک؟!
بارها و بارها شنیدهایم که شاد باش، امیدوار باش، اتفاق فوقالعادهای قرار است برایت بیفتد، خورشید زندگیات در حال طلوع کردن است و مطالب زرد و مسخرهای مانند اینها. این روانشناسی زرد، ذهن و زندگی همهی ما را محاصره کرده است و اگر آگاهی لازم را نداشته باشیم اتفاق خوبی در انتظارمان نخواهد بود.
نمیگویم شاد و امیدوار بودن بد است. اتفاقا خیلی اوقات به سلامت روان ما کمک میکنند. اما آیا همیشه راه چارهاند؟ مثبتگرایی سمی میتواند به یک مانع تبدیل شود و شما را از توسعهی یک چشمانداز مفید دور کند.
در ادامه قصد داریم به چیستی آن بپردازیم و ببینیم چگونه میتوانیم از آن اجتناب کرده و یک ذهنیت سالم ایجاد کنیم.
مثبتگرایی سمی چیست؟
شاید ترکیب «مثبتگرایی» و «سمی» زیاد جالب به نظر نرسد. چگونه یک نگرش مثبت میتواند همراه با سم باشد؟
نمونههایی از عباراتی که به عنوان مثبتگرایی سمی در نظر گرفته میشوند:
- «وقتی یک در بسته میشود، در دیگری باز میشود.»
- «جهان نمیخواست که تو این را داشته باشی.»
- «چیز بهتری برای تو وجود دارد.»
- «قرار نبود اینجوری باشه.»
- «خوشحال باش. ممکن است هرگز اتفاق نیفتد.»
- «وقتی لبخند میزنی جذابتر به نظر میرسی.»
- «روی چیزهای خوب تمرکز کن و ذهنت را از مشکلات دور کن.»
این گزارهها مثبت به نظر میرسند، اما نگرانیهای واقعی را کنار میگذارند. برای مثال اگر شخصی یک شغل مهم یا یک رابطهی عمیق را از دست داده باشد و شما یکی از عبارتهای بالا را تحویلش دهید، به هیچوجه مفید نیست.
عبارتهای سمی به اصطلاح مثبت، مسائل دردناکی را میپوشانند که نیاز به توجه دارند. استرس و اضطراب ناشناخته باقی میمانند و ممکن است بعدا دوباره ظاهر شوند. مانند چوبپنبههایی که در زیر آب نگه داشته میشوند، احساسات ناشناخته هم پس از مدتی بالا میآیند.
در زیر مثبت بودن سمی، ترس و عدم همدلی و تعهد در کمین باشد. مردم از آن برای اجتناب از کنترل احساسات و موقعیتهای ناجور استفاده میکنند. اغلب، مثبت ماندن برای آنها مهمتر از مفید بودن است.
گاهی اوقات افراد نمیدانند چگونه از دیگری حمایت کنند و به اشتباه از مثبتگرایی سمی استفاده میکنند. یا ممکن است روبهرو شدن با چنین شرایطی باعث شود روی مسائل دردناکی که خود آنها میخواهند مدفون نگه دارند، تاثیر بگذارد. برای مثال بسیاری از مردم تحمل غم و اندوه را دشوار میدانند. آنها نمیدانند به یک دوست داغدار چه بگویند. موضوع مرگ باعث میشود در مورد احساسات شخصی که میخواهند از آنها اجتناب کنند، فکر کنند.
اگر درگیر مثبتگرایی سمی باشید، ممکن است احساسات افراد را بیاعتبار کنید. احساسات قدرتمند پیامهایی از ناخودآگاه هستند که به گیرنده میگویند وضعیت را بررسی کند. اگر احساسات خود را نادیده بگیرید، آنها رشد میکنند تا توجه شما را به خود جلب کنند. نادیده گرفتن احساسات خانواده و دوستانتان هم حمایت واقعی را از آنها سلب میکند.
علاوه بر این، عبارتهای مثبت سمی هم اغلب نادرست هستند. شاید بعد از جدایی دوستتان به او بگویید که ماهیهای بیشتری در دریا وجود دارند! اما اگر پارتنر قبلی او عشق زندگیاش هم بوده باشد چه؟ اگر دری بسته شود و در دیگری باز نشود چه؟
فرق نمیکند مثبتگرایی سمی را برای دیگران استفاده کنید یا خودتان؛ در هر صورت اشتباه است. اگر شما را از تغییر شرایط ناگوار باز دارد، انجام این کار میتواند ناتوانکننده باشد.
شاید بتوانید یک رابطهی شکرآب را درست کنید، یا هدف خود را برای به دست آوردن شغل رویاهایتان مصرانه دنبال کنید. اینکه به خودتان بگویید سرنوشت برنامههای بهتری برای شما دارد غیرمنطقی است. شاید اگر کسی که با شما بدرفتاری میکند را به چالش بکشید، سود ببرید. اما تظاهر به اینکه همه چیز خوب است، به ادامه یافتن رفتار اشتباه او چراغ سبز نشان میدهد.
مثبتگرایی سمی مفید نیست. این میتواند به روابط شما آسیب برساند، شما را از بهبود زندگی باز دارد و منجر به احساسات سرکوبشده شود. اما چگونه میتوانید از راههای سالم مثبت بمانید؟
مثبتگرایی غیر سمی
به این فکر کنید که مثبت بودن چه معنایی دارد. یک تعریف رایج ممکن است این باشد که وقتی مثبت هستید، به خود یا دیگران کمک میکنید تا به روشهای کارآمدی فکر کنند. هدف، تغییر ذهنیت است؛ تا به جای آسیب، به مردم کمک کند.
شناخت هدف مثبتاندیشی میتواند به شما کمک کند که آیا ایدههای مثبت بالقوه مفید هستند یا خیر.
برای مثال:
توصیهی «همیشه رویاهای خود را دنبال کنید» میتواند کسی را با منابع ناکافی به سمت ورشکستگی سوق دهد.
یک جملهی موثرتر میتواند این باشد: «بفهمید که برای رسیدن به هدفتان به چه چیزهایی نیاز دارید.»
یا «به من اجازه دهید به شما کمک کنم تا منابعی که برای دستیابی به رویاهایتان نیاز دارید را جمعآوری کنید.»
یا به سادگی، «چگونه میتوانم کمک کنم؟»
قبل از نصیحت کردن و زمانی که با چالشها روبهرو میشوید، راههای واقعبینانه رو به جلو را در نظر بگیرید و تفکر جادویی را کنار بگذارید.
فرض بر این است که شرایط بهتر میشود. چرا؟ چون شما خوشبین هستید. این متغیرهای مرتبط مثل منابع و توانایی را نادیده میگیرد. اگر به دوستتان بگویید که خوانندهای فوقالعاده است، در صورتی که اصلا استعدادی در این کار ندارد، نمونهای از تفکر جادویی است. او را در مسیری بیثمر تشویق میکند. اگر در حوزههایی که تخصص دارد به او انگیزه دهید، مثبتتر و منطقیتر است.
وقتی با چالشها روبهرو میشوید و میخواهید مثبت بمانید، ببینید چه چیزی را میتوانید و چه چیزی را نمیتوانید در این شرایط تغییر دهید. آنچه را که میتوانید تغییر دهید و رویدادهای غیرقابل تغییر را بپذیرید، اما آنها را از زوایای مختلف ببینید.
یک واکنش مثبت این است که بررسی کنید چگونه با آن سازگار شوید. برای بدست آوردن منابع و حمایت یا هر چیزی که نیاز دارید، چه کار میتوانید انجام دهید؟ آیا مزایایی وجود دارد که از آن خبر نداشته باشید؟ آیا اگر بیشتر مراقب خودتان باشید میتواند به شما در عبور از مشکلات کمک کند؟
مثبتاندیشی به این معنی نیست که در مواقع سختی، تظاهر کنید اوضاع خوب است. در مورد این است که یک نگاه واقعبینانه به آنچه میتوانید انجام دهید داشته باشید تا به خوبی از آن عبور کنید.
برای جلوگیری از سرخوش بودن و مثبتاندیشی سمی، واقعبینانه فکر کنید. بدون اینکه در تفکر جادویی فرو بروید، منطقی و مهربان باشید. در چنین شرایطی از یک دیدگاه ذهنی سالم لذت میبرید.
0 دیدگاه