حانیه خانی در
زندگی
چگونه افکار منفی میتوانند ما را در مسیر اشتباه قرار دهند؟؛ راهنمایی برای پیروزی در جنگ درونی
غلبه افکار منفی باعث شده زندگی بسیاری افراد در مسیر غلطی قرار بگیرد. باورها و ایدههای شرورانه نیز نتیجه منفیبافی هستند. مسأله ناراحتکننده اما، عدمتوانایی ما انسانها برای پایان به تفکر منفینگرانه و نبود هیچ راهی برای این مسأله است.
حتی وقتی میدانیم در چند قدمی موفقیت قرار داریم، باز هم اضطراب و نگرانی در ذهنمان جریان میگیرد. باید گفت تفکر منفی چیزی طبیعی است.
مسأله مهم در اینجا نه اصل وجود احساسات ناخوشایند، بلکه میزان فرو رفتن ما در این احساسات است. آیا وقتی چنین افکاری در ذهنمان پیدا میشود، تسلیم آنها خواهیم شد؟
افکار منفی قدرت بسیار زیادی در ایجاد ترس درونی دارند. وقتی هم که ما به خاطر خیالات ذهنیمان دچار چنین حسی میشویم، هر لحظه عمیقتر و عمیقتر از گذشته درون جهانی پر از احساسات بد فرو میرویم. به دلیل همین شرایط هم جرئتمندی، اعتماد به نفس و خلاقیتمان را از دست خواهیم داد. اما چطور تفکر منفینگرانه میتواند ما را در مسیر اشتباه قرار دهد؟
خود حقیقیمان را گم میکنیم
خود حقیقی ما بسیار دوستداشتنی، مثبت و شخصی دارای اعتماد به نفس است. اما وقتی اجازه میدهیم منفیبافی به روال هر روزهی زندگی ما تبدیل شود، خودمان را درون یک تاریکی عمیق خواهیم دید. بعد از آن به صورت تدریجی مثبتنگری، شادی و حس اطمینان از زندگی ما حذف خواهد شد.
بیشتر بخوانید: انرژی ذهنی چیست و راهکارهایی برای افزایش سطح آن!
یکی از تواناییهای پنهان (ولی شدید) همواره منفی دیدن جهان، خود تخریبی است.
وقتی با مسیر افکار غیرمثبت همراه و در آنها غوطهور میشویم، باید با احساس ارزشمندی، امید، قدرت و بیشتر چیزهایی که در مسیر زندگی ما را پیش میبرد خداحافظی کنیم.
ممکن است حس کنیم هنوز به رضایت نرسیدهایم، به اندازهی کافی خوب نیستیم یا حتی خیلی هم بدیم. اما این مسأله به این موارد قبل نمیشود و با ادامهی آن به حس گناهکاری خواهیم رسید.
حس شرم یا گناه مهمترین، قویترین و خطرناکترین نتیجهی منفی دیدن جهان است. آن لحظه که دست به محکوم کردن خودمان میزنیم، تمام سپرهای روانیمان را از دست خواهیم داد.
افکار منفی در نهایت ما را تسلیم خواهد کرد!
به راحتی تسلیم خواهیم شد! منظور دقیقمان از تسلیم شدن چیست؟ چون سپرهای دفاعی روانمان را قبلا از دست دادهایم، حجم خیالات تاریکِ درونِ ذهنمان هم بیشتر خواهد شد. وقتی این اتفاق شروع به رخ دادن میکند، هر چه سر راهمان قرار بگیرد را نیز میپذیریم.
به خودمان حس ترحم پیدا میکنیم و درد، رنج و گریههای طولانی نیز از راه میرسند. بله، این افکار توانایی تخریبی بسیار زیادی دارند، به همین دلیل هم نباید به آنها اجازه داد کنترل ما را به دست بگیرند.
وقتی تسلیم جریان منفی ذهنیمان میشویم، این افکار تبدیل به باورهای اساسی ما خواهد شد. در نتیجه هم تمام جهان برایمان پر از شر و بدون هیچ خوبی میشود.
بیاید این موضوع را تصویرسازی کنیم. صبح در کنار شریک زندگیمان بیدار میشویم، اما دغدغه اصلی ما نگرانی از پایان رابطهمان است. به نظرتان رفتار ما در ادامه چگونه خواهد بود؟ به صورت خودکار به سمت جهان منفینگرانه خواهیم رفت و شروع به خیالبافی خواهیم کرد. حتی یک فکر بدبینانه، میتواند هزارها معنای مختلف پیدا کند.
نتیجه چنین افکاری نیز انجام رفتارهای خطرناکی چون خودکشی، مصرف دخانیات، نوشیدن مشروبات الکلی و… خواهد بود؛ کارهایی که بههیچ وجه در زندگی ما هیچسابقهای نداشتهاند. اما این شرایط ما را مجبور به این رفتارها خواهد کرد و این قدرت وحشتناک منفیبافی است.
نباید هرگز تسلیم افکار، احساسات و خیالات منفی شد. زیرا دلیل تجربه چنین باورها یا احساسی، شرایط خاصی است که در آن لحظه برای ما اتفاق افتاده. بهجای آن با امیدوار بودن و اعتماد به مسیر پیش رویمان، میتوانیم احساسات مثبت را تجربه و از این برهه هم عبور کنیم.
اما وقتی در مقابل این افکار منفعل میشویم، آنها بیشتر و بیشتر درون ما نفوذ میکنند. زمانی که به این نتیجه میرسیم تمام رفتار ما شریرانه است، لازم خواهد بود از خودمان بپرسیم «نکند تسلیم فکرهای درون ذهنم شدهام؟ مگر نه؟»
تفکر منفی ما را نیز جذب آدمهای منفی میکند
بیش از ۷ میلیارد نفر روی کرهی زمین زندگی میکنند و بخشی از آنها نیز آدمهای خوبی نیستند. اما منفینگری میتواند ما را دقیقا به سمت انسانهای منفیباف یا شرور هدایت کند. بعد از مواجهه با آنها وقتی شروع به صحبت در مورد باورهایتان میکنیم، اوضاع بدتر هم خواهد شد.
به خودی خود هیچ آدمی نمیتواند همه چیز را سیاه و تاریک ببیند. بلکه یک موقعیت یا شرایط خاص، باعث ایجاد چنین افکاری در ذهن ما میشود. در برخی مواقع وقتی از مشکلات یا شرایط پیچیدهمان حرف میزنیم، از طرف مقابلمان نیز ایدههای بدبینانه را دریافت میکنیم.
این حالت یعنی در بدترین زمان با بدترین آدم ممکن مواجه شدهایم. اما مسیر نهایی بدبینی، وقتی است که تعداد چنین آدمهایی در زندگی ما بیشتر میشود؛ زیرا نه تنها هیچ ایده مثبتی به اشتراک گذاشته نمیشود، بلکه اقدامات درستی هم در زندگیما رخ نمیدهد. چرا این اتفاق میافتد؟ چون ما سپر دفاعی ذهنمان را قبلا از دست داده و تسلیم شدهایم.
وقتی هم با انسانهای بدبین یا نامناسب افکار بیشتری را مراوده میکنیم، پشت سر هم نیز رفتارهای اشتباه بیشتری در پیش میگیریم. نباید گذاشت این اتفاق بیفتد، بلکه باید جنگید، جنگید و جنگید.
شاید سخت و طاقتفرسا باشد، اما نباید تنها نیمهی خالی لیوان را دید. بلکه باید احتمالات مثبت را، محتملتر از خیالهای منفی در نظر بگیریم. حتی وقتی شرایط سخت میشود، روی ما فشار است و همهچیز رنجآور خواهد بود باز هم روزنهی نوری وجود دارد. وقتی با نور آشتی کنیم آرامش و اطمینان غیرقابل توصیفی ما را فرا میگیرد.
0 دیدگاه